هری پاتر و قدیسان مرگبار

کتاب هری پاتر و قدیسان مرگبار اثر جی کی رولینگ ترجمه محمد نوراللهی

جلد اول : دو مرد در فاصله چند متري از هم داخل كوچه اي كه با نور مهتاب روشن شده بود ، ناهنگام ظاهر شدند . براي لحظه اي هردوتا كاملاً بي حركت در صورتی كه چوب دستي هايشان را به سمت سينه ديگري نشانه گرفته بودند ايستادند ؛ بعد وقتي يكديگر را شناختند چوب دستي هايشان را زير شنل هايشان پنهان كردند و به تندي در يك جهت شروع به حركت كردند . مردي كه قد بلندتري داشت پرسيد :« چه خبر ؟» سوروس اسنيپ پاسخ داد :« خبرهاي خوب .» سمت چپ كوچه پوشيده از بوته هاي كوتاه و وحشي تمشك جنگلي بود و در سمت راست شان پرچين هاي بلند و مرتب قرار داشت . هنگام راه رفتن شنل هاي بلندشان روي مچ پايشان موج مي زد . جلد دوم : خورشيد درحال بالا آمدن بود : آسمان پاك و بي رنگ بدون توجه به او و رنجش ، بر فراز سرش امتداد مي يافت . هري در آستانه ورودي چادر نشست و در هواي پاك نفس عميقي كشيد . در واقع زنده بودن و تماشاي طلوع خورشيد از فراز دامنه برفي درخشان تپه بايد گرانبهاترين گنج روي زمين باشد ، اما او نمي توانست قدردان اين نعمت باشد : تمام حواسش در نتيجه فاجعه از دست دادن چوب دستي اش مخدوش شده بود . به دهكده اي كه زير پوششي از برف پنهان شده بود ، نگريست . صداي ناقوس كليسا سكوت سنگين را درهم مي شكست .