مرا بیاد آر

کتاب مرا بیاد آر نوشته مری هیگینز کلارک ترجمه مهگونه قهرمان

منلي نيكولاس كه در اثر فاجعه‌اي پسر كوچكش را از دست داده، دچار افسردگي شديد مي‌شود، ولي با به دنيا آمدن فرزندي ديگر اندكي از آلام او كاسته مي‌شود. همسرش آدام براي ريشه كردن اندوه عميق حاصل از خاطره مرگ فرزند، محل اقامت خود را به شهر ساحلي كيپ كاد انتقال مي‌دهد. غافل از آنكه عده‌اي از رقبا براي از بين بردن منلي، افسردگي او را حمل بر ديوانگي‌اش كرده‌اند و مي‌خواهند با ديوانه جلوه دادنش به مقاصد خود برسند. منلي و شوهرش آدام كه يك وكيل جنايي است، خانه‌اي در كيپ كاد اجاره مي‌كنند تا بتوانند روحيه‌شان را تقويت كنند. منلي به‌خاطراز دست دادن پسرشان بسيار افسرده است، اما تولد دخترشان هانا، كمي روحيه‌اش را تقويت كرده است. آدام موكل مردي مي‌شود كه همسر جوانش در طوفان غرق شده است و حالا خود او مظنون به قتل است. آنها خانه‌اي قديمي به نام ريممبر كه تاريخچه‌اش به مردي برمي‌گردد كه به زنش اعتماد نداشته اجاره مي‌كنند. منلي تصميم مي‌گيرد درباره اين خانه تحقيق كند و متوجه مي‌شود ناخدا فريمن به همسر جوانش مهيتابل كه سه ماهه باردار بوده شك مي‌كند واو به ناحق مورد جور و ستم قرار مي‌گيرد. مهيتابل در اين خانه به انتظار تولد فرزندش مي‌ماند و بي‌گناه مي‌ميرد. اتفاقاني كه در خانه ريمببر مي‌افتد باعث مي‌شود كه منلي دوباره مرگ پسرش را مرور كند. او در مرز شكنندگي روحي قرار دارد و ترس از آن دارد كه دخترش هانا، امنيت نداشته باشد