عاشقانه فریاد کشید

کتاب عاشقانه فریاد کشید نوشته عباس مشهدی

هاشم كه شصت و پنج بهار را پشت سر گذاشته بود قدم زنان خودش را به كوچه (تكيه) رساند. به تابلوي كوچه نگاه كرد. دو تابلو كنار هم يكي از جنس سراميك قديمي كه عمرش شايد به صد سال مي رسيد در دل ديوار خودنمايي مي كرد و تابلو ديگر از جنس حلبي بود كه توسط شهرداري در كنار تابلوي قديمي نصب شده بود و هر دو تابلو با خط نستعليق نوشته شده بود كوچه تكيه. هاشم نفس عميقي كشيد و وارد كوچه كاهگلي پر پيچ و خم شد ؛ كوچه اي كه در زمان كودكيش بارها و بارها از آن عبور كرده بود ؛ كوچه اي كه در دو طرفش باغ بود و شاخ و برگهاي درختان گرد و توت از دو طرف كوچه به قدري به هم نزديك شده بودند كه كوچه به مانند يك تونل سبز شده بود و نور خورشيد به سختي به كف كوچه تابيده مي شد …