سرگیجه

کتاب سرگیجه نوشته توماس نارسه ژاک – پی یر بوالو ترجمه عباس آگاهی

اين اثر داستان درگيري‌هاي كارآگاهي است كه به مشكلات روحي و رواني برخورده است. اين رمان جنايي در سال 1954 منتشر شد و آلفرد هيچكاك نيز با اقتباس از آن در سال 1958 فيلمي با عنوان «سرگيجه» ساخت؛ هر چند تفاوت‌هايي ميان اين رمان و فيلم ديده مي‌شود كه اغلب در صحنه‌پردازي‌ها و زمان وقوع حوادث است. بسياري از منتقدان فيلم «سرگيجه» را يكي از بهترين آثار هيچكاك مي‌دانند. اين رمان داستان يك كارآگاه قديمي است كه از سرگيجه‌هاي هميشگي در عذاب است. او مامور مي‌شود تا همسر يكي از دوستانش را تعقيب كند زيرا رفتارهاي عجيب و غريب اين زن به علامت سوالي براي شوهرش تبديل شده است. در ميان همين تعقيب‌ها كارآگاه به شدت شيفته زن مي‌شود. در اين رمان گرچه يك كارآگاه شخصيت اول داستان است اما مانند ديگر آثار مشترك بوالو و نارسژاك مسايلي جز ماجراهاي پليسي و كارآگاهي به محور اصلي داستان تبديل مي‌شود و شخصيت‌هاي داستان را افرادي عادي از طبقات مختلف اجتماع تشكيل مي‌دهند. در ادامه داستان، اين زن با پرتاب خود از بالاي يك برج خودكشي مي‌كند و كارآگاه نمي‌تواند جان او را نجات دهد زيرا از ارتفاع مي‌ترسد و ديدن چنين صحنه‌اي و ناتواني‌اش از نجات آن زن يك شكست رواني را برايش به وجود مي‌آورد. بعد از بهبودي نسبي كارآگاه و بازگشتش به زندگي، او با زن ديگري مواجه مي‌شود كه مشابه عشق از دست رفته‌اش است؛ ديداري كه بار ديگر سبب آغاز مشكلات روحي كارآگاه و درگيري‌هاي دروني‌اش مي‌شود.