دیوار بهشت
کتاب دیوار بهشت نوشته ج. ترشیزی
ارسال سریع
با پست پیشتاز
پشتیبانی ۲۴ ساعته
و ۷ روز هفته
تضمین کیفیت
و تضمین اصالت
رضایت مشتریان
افتخار ماست
قیمت محصول
100,000 تومان
کتاب دیوار بهشت نوشته ج. ترشیزی
صدای در ریحانه را از جا پراند ،قدرتش را نداشت تکان بخورد. هراز گاهی صدای تک تیری سکوت را می شکست و مغز ریحانه را از فکر مملو می کرد . خواست مادرش را بیدار کند ولی ترسید با بیدار کردن ناراحتش کند. باز هم صدای در آمد ولی این بار آرام تر انگار قدرت کسی که در می زد لحظه به لحظه کمتر و کمتر می شد. مادر که چراغ پذیرایی را روشن کرد ریحانه از جا پرید و رفت کنار پنجره. در می زنن مامان، خیلی می ترسم ، دلم هم نیومد شما رو بیدار کنم. حداقل می رفتی پشت در می پرسیدی کیه این وقت شب؟ ریحانه هزار بار این سوال را پرسیده بود ولی نه پشت در و نه از کسی که در می زد، توی ذهنش و از خودش هزار بار پرسیده بود کیه این وقت شب؟ مادر چادر را انداخت روی سرش و آرام رفت داخل حیاط.د ریحانه با فاصله پشت سر مادر حرکت می کرد. جیرجیرک ها چیزهایی می گفتند که ریحانه چیزی ازشان سر در نمی آورد. توی دل گفت : (( خفه !)) ولی آنها انگار گوش نداشتند و فقط دهانی داشتند که جیغ جیغ کنند. مادر آرام گام برمی داشت و نزدیک در ریحانه به او رسید. جیرجیرک ها قصد سکوت نداشتند. مهتاب مثل یک ملافه ی سفید خودش را روی تمام حیاط پهن کرده بود. ریحانه چادر را روی سرش مرتب کرد و پرسید: کیه ؟ صدایی نیامد. دو ،سه دقیقه ای می شد که صدای در نیامده بود و ریحانه فکر کرد شاید پشیمان شده و رفته باشد. با صدایی بلند تر پرسید: کسی پشت در ه یا نه ؟
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.