ایزابل

کتاب ایزابل نوشته آندره ژید

ژرار لاكاس، كه ماه اوت سال 1890 فرانسيس ژام و من با او مي زيستيم روزي از روزها ما را با خود به ديدن شاتو( عمارت) لاكوارتفورش برد كه حتي در آن هنگام رو به ويراني نهاده بود. آن قلعه در يك پارك بزرگ متروكه قرار داشت كه تابستان شكوه و زيبايي اش را درنگ كنان و با اسراف و فيض بزرگوارانه اي به معرض تماشا مي گذاشت. چيزي باقي نمانده بود كه از ورود كسي به آنجا جلوگيري كنند. نه آن خندق مرزي تقريبا پر شده ، و نه حصارها و پر چين هاي شل و ول و زهوار در رفته اي كه با نخستين فشار دستمان ديوانه وار عقب مي رفتند….